بوی آب ...

ساخت وبلاگ
It's been a long time...... It has been so long that now I cannot summarize what happened anymore..... I lost so much..... I gained so much...... And now I cannot write like before...... Now, words don't come in persian like before..... What I lost most is myself though..... Now, I read the posts before.... But I don't remember the context anymore..... Specially the last one..... But I know one thing..... I slept at some point.... Now I need to wake up..... But I cannot...... I need something..... I need someone...... And I keep tuing in circles...... Lost...... Not being able to find my way...... I keep crying at nights...... I keep praying for that last moment..... that last light...... +"Le Moulin" was being played last night when I was playing with Ala..... And I got reminded of here instantly..... It was like a snap..... And memories kept flooding in..... And I had to come back and check it...... I showed it to him...... I was shocked that it is still here... بوی آب ... ...ادامه مطلب
ما را در سایت بوی آب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgo13c بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 7 ارديبهشت 1401 ساعت: 5:54

دنیا... بی‌رحم است....

 

همیشه بوده.... همیشه خواهد بود....

 

شاید از ما یاد گرفته است.... ما هم رحم یادمان رفته....

 

همه چیز یادمان رفته....

 

یک چیز دیگر را هم یادمان رفته.... عشق را....

 

این‌جا روزها کمتر انسانی علیه عشق حرف نمی‌زند....

 

عشق سخت است....

 

اما زیبا نیست؟.... چرا انکار می‌کنیم؟....

بوی آب ... ...
ما را در سایت بوی آب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgo13c بازدید : 87 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:51

از خداحافظی‌ها متنفرم.....

 

به نظر می‌آید روزهای ما هم نزدیک است....

 

فکر نمی‌کردیم انقدر زود برسد......

 

فکر نمی‌کردیم انقدر زود دیر شود.....

 

هیچ‌گاه فکر نمی‌کردیم.....

بوی آب ... ...
ما را در سایت بوی آب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgo13c بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:51

...You're the light... you're the night"...You're the color of my blood...You're the cure... you're the pain...You're the only thing I wanna touch ...Never knew that it could mean so much... so much . . ...You're the fear... I don't care ...Cause I've never been so high ...Follow me... to the dark...Let me take you بوی آب ... ...ادامه مطلب
ما را در سایت بوی آب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgo13c بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:51

آی غریبه ... می‌گویند زندگی سخت‌گیر است ... می‌گویند هر وقت چیزی را می‌خواهی نمی‌دهد ...   مگر جز این است که نتیجه‌ی اعمال ما در زندگی آینده‌مان را تشکیل می‌دهد؟ ... پس چرا به یاد نمی‌آوریم چه کرده‌ایم که آینده‌ی گذشته‌مان این‌گونه ختم شده است؟ ...   ------------------------------------------   چشم‌هایم را بسته بودم بوی آب ... ...ادامه مطلب
ما را در سایت بوی آب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgo13c بازدید : 114 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:51

برگ‌ها که زرد شوند تو برگشته‌ای....

 

دیگر کمی مانده.... تا فصل باران و بادهای خوش صدا....

 

اما حالا نیستی.... حالا که باید....

 

پاییز که برسد تو برگشته‌ای.... 

 

اما نمی‌دانم باز هم می‌آیی در حیاط بازی کنیم؟....

 

اصلا یادت است قایم موشک بازی می‌کردیم و صدای خنده‌مان کل حیاط را پر می‌کرد؟....

 

حالا مدتیست من هر شب منتظرم....

 

کاش زودتر می‌رسید این فصل نارنجی و زرد....

بوی آب ... ...
ما را در سایت بوی آب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgo13c بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:51

بیدار شو.....   کجایی؟.... گفته بودم اگر بخوابی بلند نمی‌شوی؟ .....   گفته بودم تنها می‌مانم؟ ......   بلند شو......   پاییز هم آمد ..... اما بیدار نبودی ......   نگفته بودم شب های پاییزی روح دارند؟ ......   من از روح ها می‌ترسم .....   قول داده بودی همیشه باشی .....   پس چرا خوابیده‌ای؟ ......   هنوز بیدار نشده‌ای؟ بوی آب ... ...ادامه مطلب
ما را در سایت بوی آب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgo13c بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:51

فکر نمی کردم دوباره روی این میز بشینم .... از اون روز های سخت و طاقت فرسا تا امروز..... فکر نمی کردم دوباره دلم بخواد اتاقم رو تا حدی مرتب کنم که دوباره روی این میز سبز بزرگ بشینم ......و دوباره این جا نشسته ام ..... حالا افکار قدیمی هنوز هم دور و برم می چرخن با این تفاوت که آرزو هام بیشتر شدن و دسترسی بهشون خیلی خیلی سخت تر به نظر می رسه ......حالا خیلی می ترسم ...... می ترسم هر چی که حتی به دست آوردم رو دوباره از دست بدم ..... یه روز بلند شم از خواب و بفهمم که همه اش خواب بود و روز ها بد و بد تر پیش برن ......اگر همه اش خواب باشه چی کار می کنی؟ ...... بلند می شی و می گی چه خواب خوبی بود؟ ..... سعی می کنی بهش برسی؟ ...... اگه بهشون نرسی چی؟ ...... اگه دونه دونه همه چیز رو از دست بدی چی؟ .......اون نقطه ای که آدم می گه الان دیگه آخر آخره شه کجاس؟ ...... واقعا حق داریم فکر کنیم فردی که حتی افکارش رو نمی دونیم ضعیف بوده؟ ...... حق داریم اصلا در موردش فکری بکنیم؟ .......من اگر آرزو هام رو از دست بدم جام کجاست؟ ...... آیا باز هم می تونم بدون این که به انتها فکر کنم ادامه بدم؟ ......آخرش کجاست؟ ....... بوی آب ... ...ادامه مطلب
ما را در سایت بوی آب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgo13c بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 14:19

نزدیک غروب بود... هوا گرفته و گرم بود..... خورشید.... خورشید اما همچنان خودنمایی می کرد ..... می دانست بعد ها وقتش را ندارد ..... زمستان پیش رو بود ...... زمستان همیشه نگران کننده نبود اما او این بار خوب می دانست که زمستان پیش رو و زمستان های بعد و بعد تر سخت و سخت تر خواهند بود.....دخترک خورشید را نگاه می کرد و با خود فکر می کرد که این همه تلاش برای تولید گرما، برای چیست؟ ...... برخلاف خورشید آینده برایش ناپیدا بود ....... دخترک فقط زمین هزار متری رو به رویش را می دید و کارهایی که شاید برای آینده اش بخواهد انجام دهد ...... همان شب بعد از کلی فکر کردن نوشته بود:"می دانی یکی از زیبا ترین حس های دنیا چه زمانی است؟تا به حال شده بتوانی دور خودت بچرخی؟ ..... چند دور؟ ..... ده دور؟ ..... پنج دور؟ ..... کمتر؟ ..... دیده ای اسکیت باز ها را که دور خودشان می چرخند؟ ..... می توانی بشماری چند دور؟ ..... با چه سرعتی؟ .....به نظر من زیبا ترین حس دنیا را می تواند داشته باشد ...... هنگامی که می چرخی تمام دنیا به دورت می چرخد ..... انگار خودت ایستاده ای و همه چیز از دورت می گذرد ..... من را یاد زمان می اندازد .... می توانم خوب درک کنم گذشتنش را ..... و حس خوب دیگرش دیدن رنگ هاست انگار که همه چیز در هم است ...... و تو نمی توانی درک کنی که کدام رنگ است که کجا قرار دارد ...... انگار هر ک بوی آب ... ...ادامه مطلب
ما را در سایت بوی آب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgo13c بازدید : 135 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 14:19

من دلم می‌خواست تو باشی تا ابد.... همیشه.....اما.... اما انگار دنیا نمی‌خواهد اجازه دهد..... بعضی وقت ها هر چه قدر هم که تقلا می‌کنم باز هم نمی‌شود.....من دلم می‌خواست یک روز موعود بیاید حداقل یکی مان لباس آرزو را بپوشد.....اما انگار باز هم دنیا خواب های دیگری برایمان دیده که انقدر نمی‌شود.....تو می‌گویی نمی‌خواهم..... و من زار می‌زنم..... من هم نمی‌خواهم این را تو بهتر می‌دانی.....  اما پس چرا؟.....کاش هنوز هم روز ها مثل قبل بودند..... کاش من حس نمی‌کردم که گذشته نزدیک به تکرار شدن است..... کاش نمی‌ترسیدم از آینده..... کاش.....خیلی شب ها دلم می‌خواهد زودتر برسد..... خیلی شب ها دلم می‌خواهد اصلا زمان متوقف شود و من تا ابد گریه کنم به حال این روزهایم....کاش می‌شد یک‌بار دنیا دست بردارد از امتحان کردن......من طاقت امتحان ندارم..... می‌ترسم..... می‌ترسم از عاقبت امتحانم..... من دیگر همان دختر سابق نیستم..... دیگر توان این چیزها را ندارم...... بوی آب ... ...ادامه مطلب
ما را در سایت بوی آب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgo13c بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 14:19